... من و دخترام ...

اينجا مينويسم از خاطرات خوشمون با هم ،از روزاى قشنگ بچه گى تون با هم

دومین ماهگردت مبارک

1390/10/14 20:48
نویسنده : نرگس
364 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امروز دخملم دو ماه و ١١ روزه که به دنیا اومده و روز به روز شیرینتر میشه و من و باباش بیشتر عاشقش ...

امروز ساعت ١١ حامد اومد تا بریم واکسن رزانا رو بزنیم ١١ روز پیش که رزانا رفت تو دو ماه هم بردیمش دکتر تا واکسنشو دکتر بزنه که مثلا بهتر بزنه که دکی هم گفت که دخملی یه کوچولو سرما خورده ، آخه اول حامد سرما خورد شدید منم ازش گرفتم و با اون همه مراعاتی که کردم ولی رزانا هم یه کم گرفته بود که البته اصلا معلوم نبود و دکی بعد معاینه دارو داد و گفت ١ هفته بعد واکسن بزنید و رزانا خانم اون روزو قصر در رفتن... و تو این یه هفته رزانا چون شبا دارو میخوردو خواب آور بود شبا رو به موقع میخوابیدو ما هم میخوابیدیم ومن تا صبح بیدار نبودم ... حالا ببینم از این به بعد خوابش چطوری میشه ؟!

خلاصه رزانا رو تو خواب حاضر کردم اونم از همه جا بی خبر هی تو خواب میخندید قربونش برم تا راه بیوفتیم ساعت ١٢ شده بود...

با ماشین رفتیم خانه بهداشت نزدیک بود ، حالا رزانا هم که هیچ وقت تا اون موقع خواب نبود خوابش سنگین سنگین شده بود و هر کاری کردیم بیدار نشد که نشد حامد که رفت بیرون و گفت من طاقت ندارم و خانمه گفت بر عکسه همیشه مامانا اینو میگن و خودم پاهاشو گرفتم  و  تو خواب اول پای راستشو زد که دخملم بیدار شد و شدیدا گریه کرد تا بغلش کردم آروم شدو دوباره خوابش رفت و بعد اون یکی پاشو زد و دوباره گریههه و شلواشو کشیدم بالا و خوش خواب دوباره خوابید ...

اومدیم خونه قطره استامینوفنشو دادم هنوز خواب بود و به گفته خانمه درد پای چپش ٤ ساعت بعد شروع میشد  ... منم تا الان که ساعت نزدیک نهه  هر ١ ساعت رو پاش ٣٠ ثانیه یخ گذاشتم و  دخملی از ساعت ٤ونیم درد پاش شروع شده و وقتی پاش تکون میخوره به شدت گریه میکنه و اون پاشو اصلا تکون نمیده ... دخملم خیییلییی ماهه و خدا رو شکر تبش  هنوز بالا نرفته البته تا الان بیحال بود و هی میخوابید بیدار میشد و میدونی که خیلی هم بغلیه جوجو... الان بیدار شده نزدیک خودم گذاشتمش رو مبل  خوابیده و داره قر میزنه و تا حامد باهاش حرف میزنه از خودش صدا درمیاده و درد دل میکنه و من نمیتونم وصف کنم که چه قدر شیرین این کارو انجام میده و من چه قدر جلوی خودمو میگیرم تا لهش نکنم ...

حامد دوباره به خاطر سهل انگاریاش سرما خورده ...

عشقم ، قشنگترینم فکر کنم درد پاش بهتره چون داره با تابلوی مورد علاقش صحبت میکنه ...من برم، فعلا بای...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)