رزانا با مکعباش ...
سلام من یا تند تند میام آپ میکنم یا میرم یک ماه بعد میام حد وسط ندارم...
الان اومدم از یه کار عشقم که یک ساعت پیش انجام دادو من ذوق مرگ شدم بنویسم ...
من پای نت بودمو دخملیم داشت با باباییش بازی میکرد ،با یک سری مکعب که تازه براش از شهر کتاب خریدم برای هوشش خوبه و فعلا کاربردش واسه سن رزانا اینه که ما باید مکعب ها رو بچینیم و اون خراب کنه و واسش دست بزنیم...
حامد ٢ ٣ بار چید رزانا خانوم خراب کرد و باباییشم واسش دست میزد بعد چند بار دیگه هی به من نگاه میکرد که یعنی تو هم دست بزن ،دوباره حامد میچید رزانا خراب میکرد ما دست میزدیم خودشم دست میزد
، تا اینکه حامد چید و به حامد گفتم اگه خراب کرد دست نزن ببینم چی کار میکنه تا اینکه خراب کرد و تا دید ما دست نمیزنیم خودش شروع کرد به دست زدن ای ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادر به فدات...
اینم عکساش که خودش خودشو تشویق میکنه دختر ٨ ماهه من ...
راستی چند روز پیش رفتم بیمارستان صارم میخواستم برم پیش دکترم که رزانارو به دنیا آورد رزانا خواب بود کارم که تموم شد و میخواستم بیام بیرون رزانا بیدار شد و با خانوم دکترش عکس انداخت...