بهاره و بارون میبارهههه ...
امروز ساعت ١ ربع به ٢ ظهر یه بارون بهاری با شدت بارید ... من و دخملم از شدت بارون هیجان زده شدیم ، رزانا رو بغل کردم رفتیم دم پنجره و بارونو نگاه کردیم و نفس کشیدیم... راستی دخملیمم دخمل بارونه روزی که دنیا اومد اولین بارون پاییزی ام اون روز اومد... پ.ن:به عشقم امروز برای سومین بار غذای کمکی حریره بادوم دادم و مثل جوجوها خورد...(خدارو شکر) ...
نویسنده :
نرگس
17:26