...سیسمونی رزانا جونم...
سلام عشق مامان و بابا... امروز ٣٩ هفته و ١ روزه شدیم ، دیگه واقعا آخر راهیم و چند روز دیگه تو خونمونی ... من و بابایی خیلی خوشحالیم و من باورم نمیشه که چند روز دیگه میبینمت ... میدونم که وقتی بیای دلم واسه بارداری و تکون خوردنای شیرینت یه ذره میشه ... امروز ساکمو بستم و از وسایلات عکس انداختم و تو وبلاگ گذاشتم ایشاله که به سلامت میای و ازشون استفاده میکنی البته یه چیزای دیگه مونده که فردا میریم میخرم و باز عکس میذارم مثل کریرو... هفته ی پیش دکی گفت لگنت کوچیکه و شاید نتونی طبیعی زایمان کنی دعا کن که بشه ، هر چی خدا بخواد ... موهامم خیلی خشکل رنگ کردم و کلی عوض شدم... یه کمی به خاطر درد زایمان استرس دارم ولی وق...
نویسنده :
نرگس
0:51